مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه... مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ... زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـےسر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے : خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم !!!
روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش
ساعتا زیر دوش به کاشیای حموم خیره می شی! غذات رو سرد می خوری ! ناهار نصفه شب ، صبحونه روشام ! لباسات دیگه به تو نمیاد، همه روقیچی می زنی ! ساعتا به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ رو حفظ نمی شی ! شبا علامت سوالای فکرت رومی شمری تا خوابت ببره! تنهایی از تو آدمی میسازه که دیگه شبیه آدم نیستی ، روزای من اینجوری و شبام اصلاً نمیگذر
بخاطــر تـــ♥ـــو زیســـــتن وبـــــرای تـــــ♥ـــــو ماندن و به پای تـــــــ♥ـــــو مردن و به عشـــــــق تـــ♥ــــو سوختن و چه تلخ وغم انگیز است دور از تــــ♥ــــو بـــــــودن برای تـــ♥ـــو گــــــــریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تـ♥ـو مرگ گواراترین زندگی است بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ای کاش می دانستی مرز خــواستن کجاست و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تــــــ♥ـــــو می تپد. دوستــــ♥ــــت دارم
اهــــای برادر من با توام... تویی که افتخارت لیست مخاطبای تو گوشیته که بیشتراز نصفش دخترن باتوام که درصد شاخ بودنت بین دوستات تعداد دوست دختراته... باتوام که عشقــم،عــزیــزم، تیکه کلامته... تویی که با یه بای گفتن همه چیز برات تمومه... اصــلا میدونی اونور داستان چه خبره...؟؟؟ یه درصد فکر کردی شایدروحرفات حساب کرده... اصـــلا میدونی هرروز به صدتا بهتر از تو میگه: من بهتـــــــــرینو دارم.... میدونستی خدا اشکاشو میشماره وبه وقتش گرون حساب میکنه بخنـــــــد داداش من بخنــــــد... فقط امیدوارم بزرگتر که شدی دختـــر دار که شدی اگه یه روز اتفاقی اشکاشو دیدی که واسه یه پســــر غریبـــه گریه میکنه بازم بتونی بخنـــــدی
این آدمها نه رفتن بلد هستند و نه ماندن میدانند بفهم دیگر این روزها پشت هر دوستت دارم دستی ست که عاشقانههایش سهم تو میشود و دستانش سهم دیگری ... گاهی وقتها آدم چقدر دلش میخواهد فقط به خودش تکیه کند وقتی هیچ وقت احساس این آدمها به تو نزدیک نمی شود
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …
شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه
آنقدر غــــم در دلم هست...! آنقدر حسرت در من هست...! دوست دارم همه را...! همين حال اتش بزنم! جانم نيز با من اتش بگيرد نابود شوم ! اين روزها چشم هاي من عجيب بارانيست ... هر ثانيه اش اشک
براي تو مي نويسم... براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست براي تويي كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست براي تويي كه احساسم از آن وجود توست برای تو که میدانی زیبا ترین هدیه تولدم هستی براي تويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد براي تويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است براي تويي كه مرا مجذوب قلب و احساس پاك خود كردي براي تويي كه وجودم را محو وجود خود كردي براي تويي كه هر لحظه دوري ات برايم مثل يک قرن است براي تويي كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است
دلـَــ م تنـــگ شــده؛ براے عکــس هایـے که پـــــاره کردم و سوزاندمشـــان بـــراے دفتر خاطراتـَــ م که مدت هاســت دیگر چیزے در آن نمى نویســم حــــــــــتىٰ براے آدم هاے حســودے که، دورو بـَـرَم میچرخیدند ، بــراے بیخیالــــے و آرامشــے که دیگر مدت هاست نـــــدارمـش براے کسے که این روزهـــا عجـــیب نبودنش را حس میکـــنم. خنده هایـے که دارم فــرامـــــوششـــــان میکـــــنم و بـــــراے خــودم که حالا دیگـــر خیلے عوض شده ام !!
بودنت را دوســــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم.... وقتی مـــــــــــــــرا ...دربر میگیری .... و به آغوشــــــــــــت ســــــفت... مرا می فشـــــــــــــــاری... وادارم مــــــــــی کنی که... به هیچ کس فکر نـــــــــــــــــــــکنم .... جز تـــــــــــــــــــــــــو
: همیشه باید کسی باشد تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات بفهمد باید کسی باشد ... ... که وقتی صدایت لرزید بفهمد که اگر سکوت کردی، بفهمد ... کسی باشد که اگر بهانهگیر شدی بفهمد کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد به توجهش احتیاج داری بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران برایِ بوسیدنش برایِ یك آغوشِ گرم تنگ شده است همیشه باید کسی باشد
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رگ بارون دل نوشته های دل و آدرس ragebarun.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.